دهی از دهستان بالاگریوۀ بخش ملاوی شهرستان خرم آباد، واقع در 32هزارگزی خاوری ملاوی، دارای 130 تن سکنه، شیعۀ فارسی زبان از طایفۀ لت وند. محصول آنجا غلات و تریاک و لبنیات، شغل اهالی زراعت و گله داری و راه مالرو است. (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6)
دهی از دهستان بالاگریوۀ بخش ملاوی شهرستان خرم آباد، واقع در 32هزارگزی خاوری ملاوی، دارای 130 تن سکنه، شیعۀ فارسی زبان از طایفۀ لت وند. محصول آنجا غلات و تریاک و لبنیات، شغل اهالی زراعت و گله داری و راه مالرو است. (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6)
ایوان، بالاخانه که جلو آن باز باشد و در پیش آن ستون هایی برای نگاهداشتن سقف آن بر پا کرده باشند رواق، صفّه، ستافند، ستاویز، ستاوین، خیری، برای مثال جهان جای بقا نیست به آسانی بگذار / به ایوآنچه بری رنج و به کاخ و به ستاوند (طیان - شاعران بی دیوان - ۳۱۳)
اِیوان، بالاخانه که جلو آن باز باشد و در پیش آن ستون هایی برای نگاهداشتن سقف آن بر پا کرده باشند رِواق، صُفَّه، سِتافَند، سَتاویز، سَتاوین، خِیری، برای مِثال جهان جای بقا نیست به آسانی بگذار / به ایوآنچه بری رنج و به کاخ و به ستاوند (طیان - شاعران بی دیوان - ۳۱۳)
سیلی زدن، ضربه ای با کف دست و انگشتان به صورت کسی زدن، چک زدن، توگوشی زدن، کشیده زدن، تپانچه زدن، کاز زدن، سرچنگ زدن، صفعه زدن، صفع
سیلی زدن، ضربه ای با کف دست و انگشتان به صورت کسی زدن، چَک زَدَن، توگوشی زَدَن، کِشیده زَدَن، تَپانچِه زَدَن، کاز زَدَن، سَرچَنگ زَدَن، صَفعِه زَدَن، صَفع
از دهستانهای شوشتر در جنوب خاوری شوشتر و خاور دهستان خوان و گندزلو. آن از چشمه و لولۀ آب مؤسسات نفت. محصول آن دیمی است شغل مردم زراعت و کارگری نفت. جمعیت آن 2500 تن. قراءمهم آن: راهدار و کرائی بالا. ساکنین از طایفۀ الوند و گندزلو هستند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
از دهستانهای شوشتر در جنوب خاوری شوشتر و خاور دهستان خوان و گندزلو. آن از چشمه و لولۀ آب مؤسسات نفت. محصول آن دیمی است شغل مردم زراعت و کارگری نفت. جمعیت آن 2500 تن. قراءمهم آن: راهدار و کرائی بالا. ساکنین از طایفۀ الوند و گندزلو هستند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
ترونده. (فرهنگ جهانگیری) (فرهنگ رشیدی) (انجمن آرا) (آنندراج). میوۀ نورس و نوباوه را گویند. (برهان) (ناظم الاطباء). میوه ای را گویند که نخست رسیده باشد و آنرا نوباوه نیز گویند. (فرهنگ جهانگیری). نوباوه. (فرهنگ رشیدی). میوۀ رسیده که آنرا نوبر و نوباوه نیز گویند. (انجمن آرا) (آنندراج) ، بمعنی ترفنده است. (فرهنگ جهانگیری). مرادف ترفند و ترفنده نیز گفته اند. (فرهنگ رشیدی). ترب. (شرفنامۀ منیری). بمعنی مکر و حیله و تزویر و دروغ و فریب باشد. (برهان). مکر و حیله و تزویر، فسانه، محال، بیهوده و وعده دروغ وشکستن عهد. (ناظم الاطباء). و رجوع به ترونده شود
ترونده. (فرهنگ جهانگیری) (فرهنگ رشیدی) (انجمن آرا) (آنندراج). میوۀ نورس و نوباوه را گویند. (برهان) (ناظم الاطباء). میوه ای را گویند که نخست رسیده باشد و آنرا نوباوه نیز گویند. (فرهنگ جهانگیری). نوباوه. (فرهنگ رشیدی). میوۀ رسیده که آنرا نوبر و نوباوه نیز گویند. (انجمن آرا) (آنندراج) ، بمعنی ترفنده است. (فرهنگ جهانگیری). مرادف ترفند و ترفنده نیز گفته اند. (فرهنگ رشیدی). ترب. (شرفنامۀ منیری). بمعنی مکر و حیله و تزویر و دروغ و فریب باشد. (برهان). مکر و حیله و تزویر، فسانه، محال، بیهوده و وعده دروغ وشکستن عهد. (ناظم الاطباء). و رجوع به ترونده شود
نام یکی از بخشهای شهرستان شوشتر و حدود آن به قرار زیر است: از شمال و باختربه شهرستان دزفول، از جنوب به دهستان شاه ولی و سردارآباد و از خاور به شهرستان شوشتر و بخش عقیلی. این بخش در جلگه واقع شده و هوای آن گرمسیر است. بخش گتوند از دو دهستان دیمچه و گتوند تشکیل شده که دارای 18 آبادی و جمعیت آن در حدود هشت هزار تن است. زبان ساکنین فارسی و لری و مذهب آنها مسلمان شیعه است. آب آشامیدن از رودخانه تأمین میگردد. محصول عمده این بخش غلات دیمی است. (از فرهنگ جغرافی-ایی ایران ج 6)
نام یکی از بخشهای شهرستان شوشتر و حدود آن به قرار زیر است: از شمال و باختربه شهرستان دزفول، از جنوب به دهستان شاه ولی و سردارآباد و از خاور به شهرستان شوشتر و بخش عقیلی. این بخش در جلگه واقع شده و هوای آن گرمسیر است. بخش گتوند از دو دهستان دیمچه و گتوند تشکیل شده که دارای 18 آبادی و جمعیت آن در حدود هشت هزار تن است. زبان ساکنین فارسی و لری و مذهب آنها مسلمان شیعه است. آب آشامیدن از رودخانه تأمین میگردد. محصول عمده این بخش غلات دیمی است. (از فرهنگ جغرافی-ایی ایران ج 6)
نام جمهوری کوچکی در شمال شرقی اروپا کنار دریای بالتیک، به مساحت 65791 هزار گز مربع و دارای دو ملیون سکنه. کرسی آن ریگا است و مردم آن را لت یا لتونی گویند. لتونی در 1561م. تحت تسلط لهستان و از سال 1621 تحت تسلط سوئد و سپس در سال 1710 زیر سلطۀ روسیه درآمد و در 1917 میلادی استقلال یافت، ولی پس از جنگ جهانی اخیر باز روسیه آنجا را تصرف کرد.
نام جمهوری کوچکی در شمال شرقی اروپا کنار دریای بالتیک، به مساحت 65791 هزار گز مربع و دارای دو ملیون سکنه. کرسی آن ریگا است و مردم آن را لت یا لتونی گویند. لتونی در 1561م. تحت تسلط لهستان و از سال 1621 تحت تسلط سوئد و سپس در سال 1710 زیر سلطۀ روسیه درآمد و در 1917 میلادی استقلال یافت، ولی پس از جنگ جهانی اخیر باز روسیه آنجا را تصرف کرد.
دهی است از دهستان زلقی بخش الیگودرز شهرستان بروجرد که در 21هزارگزی جنوب خاوری الیگودرز، کنار راه مالرو فیروزآباد به گیودز پائین واقع شده است. هوای آن معتدل و دارای 172 تن سکنه است. آب آنجا از قنات و چاه تأمین میشود. محصول آن غلات، چغندر، پنبه و شغل اهالی زراعت و گله داری و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
دهی است از دهستان زلقی بخش الیگودرز شهرستان بروجرد که در 21هزارگزی جنوب خاوری الیگودرز، کنار راه مالرو فیروزآباد به گیودز پائین واقع شده است. هوای آن معتدل و دارای 172 تن سکنه است. آب آنجا از قنات و چاه تأمین میشود. محصول آن غلات، چغندر، پنبه و شغل اهالی زراعت و گله داری و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
تیره ای از طایفۀ ’بکش’ است و آن طایفه ای است از ایل ممسنی در فارس. این تیره را ’عالی وند’ نیز نامند. (از جغرافیای سیاسی کیهان ص 90) (ازفارسنامۀ ناصری، بلوکات فارس بلوک ممسنی ص 303)
تیره ای از طایفۀ ’بکش’ است و آن طایفه ای است از ایل ممسنی در فارس. این تیره را ’عالی وند’ نیز نامند. (از جغرافیای سیاسی کیهان ص 90) (ازفارسنامۀ ناصری، بلوکات فارس بلوک ممسنی ص 303)
رواق و بالاخانه باشد که پیش آن مانند ایوان گشوده بود. (برهان). بالاخانه که پیش آن گشاده باشد چون ایوان. (رشیدی) : ستاوند ایوان کیخسروی نگاریده چون خامۀ مانوی. فردوسی. ، صفۀ بلند و بزرگ. (برهان) (رشیدی) ، صفّه ای را هم گفته اند که سقف آن را بیک ستون برافراشته باشند. (برهان) (رشیدی). مخفف ستن آونداست یعنی آونگ یک ستون است یا آنکه نسبت بیک ستون دارد. (رشیدی). چون صفه ای باشد بالای ستونی برداشته. (لغت فرس اسدی) : جهان جای بقا نیست به آسانی بگذار به ایوان چه بری رنج و بکاخ و به ستاوند. طیّان مرغزی
رواق و بالاخانه باشد که پیش آن مانند ایوان گشوده بود. (برهان). بالاخانه که پیش آن گشاده باشد چون ایوان. (رشیدی) : ستاوند ایوان کیخسروی نگاریده چون خامۀ مانوی. فردوسی. ، صفۀ بلند و بزرگ. (برهان) (رشیدی) ، صفّه ای را هم گفته اند که سقف آن را بیک ستون برافراشته باشند. (برهان) (رشیدی). مخفف ستن آونداست یعنی آونگ یک ستون است یا آنکه نسبت بیک ستون دارد. (رشیدی). چون صفه ای باشد بالای ستونی برداشته. (لغت فرس اسدی) : جهان جای بقا نیست به آسانی بگذار به ایوان چه بری رنج و بکاخ و به ستاوند. طیّان مرغزی